Saturday, September 13, 2008

?anybody there

هوالمحبوب
دچار بي تفاوتي شدم. نسبت به خودم و زندگي و همه چيز. حوصله هيچ كاري رو به غير از اجباريات زندگيم ندارم. اجباريات هم كه اجبارين! اينكه مي شنوم يكي براي تحصيلات تكميلي قبول شده يا مثلاً كارش رو عوض كرده يا هر اتفاق ديگه اي كه براش افتاده، هيچ فرقي برام نداره. نه خوشحال ميشم، نه ناراحت ميشم، نه حسودي مي كنم، نه ميگم كاش... .
تو كارم هم بي دقتي مي كنم، اشباهاتي كه بعدش مجبورم درستشون كنم. نه حوصله رفتن به جايي رو دارم، نه حوصله ديدن كسي، نه هيچ كار ديگه اي. دلم مي خواد نباشم، همين. اما همين نبودن رو هم با تمام وجود نمي خوام! يعني برام دركل فرقي نمي كنه باشم يا نباشم!
مسخره است. تو اين همه سال زندگي اين احساس رو تا حالا تجربه نكرده بودم!
....................................................................................
ديشب خواب بد ديدم، امروز با نگراني بيدار شدم. البته بيشتر خواب آشفته بود و كابوس تا خوابي كه احساس كنم ممكنه تعبيري داشته باشه. اينم جهت ثبت در تاريخ گفتم!
....................................................................................
خداي من!
ممنونم بخاطر ماه رمضان بي دردسر و بي ناراحتي كه دارم مي گذرونم.
ممنونم.

1 نظر:

Blogger Mohammad گفته...

شما اي‌ميل هم داريد؟
مي‌شه اي‌ميلتون رو داشته باشم؟

13/9/08 18:45  

Post a Comment

<< صفحه اصلی