Sunday, April 05, 2009

facebook و دوستان قديمي ...

هوالمحبوب
سلام. اين روزها با facebook حال مي كنم! كلي از بچه هاي دوران مدرسه را پيدا كردم و چقدر از ديدن همديگر خوشحال هستيم. هركداممان يك گوشه دنيا هستيم. هركداممان مشغول يك كاري هستيم. هركداممان دنياهاي متفاوتي داريم. ولي جالب اينجاست كه ناگهان همديگر را وسط شلوغي دنيا پيدا كرده ايم و عجيب خوشحال هستيم از ديدن همديگر. دوستي داشتم در دوران رهنمايي و دبيرستان كه مادرهايمان هم همكار بودند. رعنا مقاديري آدم خودبيني بود و هركسي را در شان خودش نميديد! در نتيجه خيلي آبمان در يك جو نمي رفت. حالا بعد از گذشت 11، 12 سال از آن دوران آنقدر عوض شده كه قربان صدقه همه ميرود!!
عوض شده ايم، همه مان. هركدام به نوعي. و هرروز كه يكي ديگر پيدايش مي شود همه مان ذوق ميكنيم!
هيجان انگيز است و جالب.
.............................................................
امروز مامان كمي ناخوش است. سعي ميكنم به چيزهاي خوب فكر كنم.
.............................................................
خوش به حال Allie كه Noah را دارد! ...