Sunday, December 07, 2008

بعدِ عروسي!

هوالمحبوب
مهمانمان رفت. پس لرزه هاي عروسي هم تمام شد. به نظر ميرسد زندگي روي خط اصلي ادامه پيدا خواهد كرد!!
............................
قهوه دم كردن را ياد گرفتم! به نظرم هيجان انگيز بود.
به اصرار يك دوست و به جهت تعويض روحيه (!) در يك دوره تكنيك زندگي يا يك چيزي در همين مايه ها ثبت نام كرديم. خدا آخرو عاقبت شاگردان كلاس و استادش را ختم به خير كند! من و الهام وقتي به هم مي افتيم نتيجه چيز عجيبي مي شود!!
پيش بيني مي كنم خيلي بخنديم!!
مي خواهم دوشنبه هايم را با فلامنكو پر كنم. ولي هنوز مطمئن نيستم.

همين ديگه. زندگي ميگذره بازم.