Saturday, October 14, 2006

تصمیم

يه عادت بدي كه دارم اينه كه خاطره هاي بدم رو تا آخر دنيا با خودم اينور و اونور مي كشم و اين خيلي بده.
بايد خاطره بد رو بست و گذاشت كنار.
بايد فراموشش كرد.
تو محل كارم مشكل كم نداشتم. برخوردهاي غلط و غير قابل درك كم نديدم. اما اشكال كارم اينجاست كه اشتباهات آدمها رو تو ذهنم ثبت مي كنم. هيچوقت فراموش نمي كنم. و اين ثبت لحظات باعث ميشه كه نتونم از روي يه خاطره بد رد بشم. ولي به زور هم كه شده بايد اين كار رو بكنم.
حفظ كردن اين خاطره ها باعث آزار ديدن خودم ميشه.
شايد بدترين ديدگاهي كه تو اين مدت با خودم تكرار مي كردم اين بود كه من قراره كار ثابتي رو در ازاي حقوق ثابتي انجام بدم و نتيجه كار هيچ ربطي به من نداره چون من صاحب كار نيستم و سود يا ضررش به من مربوط نميشه. ولي درواقع من با اين طرز تفكر خودم رو پيش خودم زير سوال مي برم. اين كه كارم به درستي انجام بشه و به سرمنزل برسه حداقل باعث ميشه كه من از خودم و كارم احساس رضايت داشته باشم و اين به همه پولهاي دنيا مي ارزه. خوشبختانه هيچوقت پول به تنهايي براي من همه چيز نبوده و نيست.
تصميم گرفتم دوباره نگاهم رو به محيط كارم اصلاح كنم. نه بخاطر اون مجموعه؛ بخاطر خودم.
اين كار رو ميكنم تا يكمي به اون من مهربون و مسئوليت پذير نزديك بشم. و البته حواسم هست كه ديگه از اونور بوم نيافتم!
.........................................
چون نامه جرم ما به هم پیچیدند
بردند به میزان عمل سنجیدند
بیش از همه کس گناه ما بود ولی
ما را به ولایت علی (ع) بخشیدند.
یا علی

1 نظر:

Anonymous Anonymous گفته...

سلام.
وجدان آدم اگر درد بگيرد زندگي خيلي تلخ ميشود.

14/10/06 10:37  

Post a Comment

<< صفحه اصلی