Saturday, December 15, 2007

خريد

هوالمحبوب
چهارشنبه و پنجشنبه در گيجي سرما خوردگي گذشت! از جمعه علائم بهبود ديده شد!
نميدونم چرا تو خونه زورم ميومد كامپيوترم رو روشن كنم. به نظرم اگر يكي زحمت مي كشيد برام روشنش مي كرد دوسه تا پست مي ذاشتم! من نوبرم!
عرض به حضورتون كه جمعه در معيت پدر و مادر و خاله خانم به قصد تفرج حركت كرديم به سمت كوچه مروي كه از كوچه ها ي قديمي تهران است و اين اواخر به همت بلديه محترم تهران بازسازي شده به سبك خيابان هاي فرنگي. خوب و زيبا و به قاعده بود. مغازه ها اجناس الوان در شكل ها و رنگها و طمعهاي (!) مختلف ارائه مي كردند كه دل از هر رهگذري مي ربود. سنگ فرش كف خيابان را پسنديديم و اينكه هيچ وسيله نقليه موتوري آنجا نبود و همه چيز خوب بود! (خريد هم كرديم!)
به خريد رفتن، فارغ از اينكه خريدي انجام بشه يا نه ؛ ميتونه روز آدم رو بسازه!!!
.............................................
شده تو يه لحظه هايي يه حقيقت بديهي زندگي يه دفعه مثل يه پتك آهني بخوره تو سرت؟ چيزي كه در بديهي و حقيقي بودنش هيچ شكي نيست. ولي انگار تا همين ثانيه پيش نبوده يا تو ازش خبري نداشتي يا ترجيح ميدادي كه خبري نداشته باشي يا ... . برا من شده.

2 نظر:

Anonymous Anonymous گفته...

دردناکه که مي خوام بودنت رو در نبودنت تجربه کنم . . .

دردناکه که وقتي نيستي با خود بگويم که هستي !

امشب بازم هم مي خوام بودنت رو توي نبودنت حس کنم

از همين فرسنگها فاصله اي که هنوزم بين دل من و توست

باورم کن . . . بهانه ام

ديوونه نيستم

فقط يه دلبسته دلتنگم

اما حالا ديگه نه براي تو

براي خودم

براي سکوت خودم

براي تنهايي هاي خودم !


هرگز نفهميدم دليل نبودنت رو ... شايدم گفتي و من
نفهميدم...

حالا من موندم و يه تصوير مبهم از نگات و خاطراتي
گنگ و دور...

و يه صدائي که هنوزم اروم اروم توي گوشم نجوا
ميکنه " با تو ام "

16/12/07 01:13  
Anonymous Anonymous گفته...

http://flowernew.parsiblog.com

http://tofanezard.blogfa.com

16/12/07 01:14  

Post a Comment

<< صفحه اصلی