Sunday, December 30, 2007

زير نويس

هوالمحبوب
خاطره هاي بدي در گذشته ام هست كه نمي خواهم به ياد بياورمشان.
اشتباهاتي كه نمي خواهم به خاطر بياورمشان.
اشتباهاتي كه آن روزها به نظر اشتباه نمي آمدند، ولي اشتباه بودند. از اول تا آخر.
خاطراتي دارم كه از اولين لحظه شكل گيريشان يك اشتباه مطلق بودند تا آخرين لحظه، تا همين حالا.
خاطره هاي بد من مثل زير نويس از پايين صفحه نمايش زندگيم رد مي شوند. هر روز، هر لحظه، همين حالا، هميشه...
تمام تلاشي كه مي كنم صرف اين ميشود كه مرور اين خاطره ها تمام صفحه زندگيم را پر نكند. همين. بعضي روزها مجبورم به زير نويس بودنشان قانع باشم!
...............................................................
ما چه دير مي فهميم كه زندگي همان روزهايي بود كه براي زودتر سپري شدنشان دعا مي كرديم.