Sunday, January 06, 2008

برف!

هوالمحبوب
خب اگر من میدونستم دیروز مرغ آمین بالای سرم بود یه چیز دیگه می خواستم!!!
امروز روز خوبی بود. صبح مثل همیشه راه افتادم که برم سر کار. وقتی از ساختمون بیرون اومدم حجم برف غافلگیرم کرد، ولی خوشحال شدم. مسیر نسبتاً زیادی رو پیاده رفتم چون ماشینها همینطوری ایستاده بودند و حرکت نمی کردند. مثل هر روز تو صف تاکسی های خطی ایستادم ولی از ماشین خبری نبود تا اینکه یه ون اومد و ما رو سوار کرد و چقدر خوشحال شدیم. بعد از گذشت حدود 2 ساعت از حرکتمون متوجه شدیم که بیشتر از اون نمی تونیم جلو بریم!! راه بسته بود و تازه تو این 2 ساعت مسافت زیادی هم از مبدا دور نشده بودیم. خلاصه راحت و آسوده برگشتیم خونه!!!
و بجای رفتن سر کار برف بازی کردیم! خوش گذشت.
...............................................
صبح از رادیو شنیدم که حمید عاملی فوت کرده. ناراحت شدم.
...............................................
نونتون گرم، آبتون سرد؛ باد که میاد غبارش روتون نشینه!
(این دعا گونه رو از رادیو شنیدم به لهجه یزدی و به دلم نشست.)

2 نظر:

Blogger Mohammad گفته...

1) شما اي‌ميل نداريد؟
من با مكافات تونستم واستون كامنت بذارم.
2) خوش به سعادت‌تون كه رفيق مشهدي نداريد. حاضرم همه رفقاي مشهدي‌مو با يا يه دونه لپ لپ عوض كنم!
3) جاي شما خالي هفته قبل ساعت 3 صبح حرم بودم، و چه خوش گذشت.
4) التماس دعا داريم با اين نفس حق‌تون!

7/1/08 22:50  
Blogger Mohammad گفته...

پ ن: مرحبا به اين كامنتدوني بلاگر
همه علامت‌هاي نوشتاري من رو بر زد!

7/1/08 22:53  

Post a Comment

<< صفحه اصلی