Thursday, January 10, 2008

سرما...

هوالمحبوب
این روزها همه جنبه های زندگی من تحت الشعاع سرما قرار گرفته است!!
یکسری نوشته های پراکنده داشتم که این روزها وقت گذاشتم و جمع و جورشون کردم. مربوط به دوره ای خاص از زندگیم می شدند که خیلی علاقه ای به مرورش ندارم. دوران عاشقیت! کاری بود که باید انجام می شد و من ناگزیر بودم از خواندن بعضی نوشته های خودم در آن دوران . بی تعارف بگویم از خواندن بعضی نوشته هایم احساس حماقت کردم!
دوره ای بود که باید می گذراندم؛ این تنها فکریست که آرامم می کند وگرنه اگر دست خودم باشد آن قسمت را از نوار زندگیم حذف می کنم.
...................................................
یک متن پیام کوتاه از چند نفر به دستم رسید:
دیباچه عشق و عاشقی باز شود / دلها همه آماده پرواز شود
با بوی محرم الحرام تو حسین / ایام عزا وغصه آغاز شود

دوستش ندارم. دلچسب نیست. این دو بیتی دقیقاً این معانی را القا می کند که :
1. فقط در ایام محرم باید به امام حسین (ع) فکر کرد.
2. فکر کردن به امام حسین فقط منجر به غم و غصه و گریه و عزاداری می شود.
3. اصلاً قرار نیست منجر به چیز دیگری بشود!
4. ایام عزا و غصه محدود به دهه محرم می باشد!!!
................................................
یا ابا عبدالله! اِنّی سِلمٌ لِمن سالَمَکم، و حَربٌ لمن حاربَکم ...
از خودم می پرسم Are you sure?
مطمئنی به این حرفی که میزنی عمل هم می کنی؟
خودم سکوت می کند...