Saturday, July 01, 2006

چه باید کرد؟

حقیقتاً چه باید کرد وقتی که هر دییدار خنجری است که نمی توان تحملش کرد؟
حقیقتاً چه باید کرد وقتی که هر "سلام" دردی را به همراه دارد که تا "خداحافظ" که هیچ، تا ساعتها بعد از آن هم تلخی اش جان را و روح را آزار می دهد.
چه باید کرد وقتی ...

جز "بریدن" هیچ چاره ای نمی یابم.

ای کاش زندگی کمی ساده تر بود.
ای کاش زندگی کمی ...
ای کاش زندگی ...
ای کاش ...
...

.......................................
به شدت و به شدت و به شدت احساس بیهودگی می کنم. به شدت احساس می کنم تهی هستم. از زندگی، از شور.
احساس می کنم سالهایم را به تباهی گذراندم. 28 سالِ تباه.
دلم به حال خودم می سوزد. دخترک کوچکی که هیچ ندارد. حتی عروسک پارچه ای پاره شده ای که با آن بازی کند.
بازی؟ اصلاً مگر وقت بازی کردن است که بازی کند؟ دنیا دنیای عجله است و شتاب و اطلاعات. دنیای دروغ و دغل. دنیای تهمت و افترا و ... .
حالا وسط این شلوغی می خواهد بازی کند؟ چه حرفها.
بهتر است بنشیند سر جایش کارش را بکند، کتابش را بخواند و نانش را بخورد.
همین.
...................................
آسمان با من قهر کرده است.
گناه کرده ام.
تا 40 روز بعدش آسمان با من قهر می ماند.
نمی دانم چند روز از این 40 روز گذشته؟ 10 روز؟ یک هفته؟ نمی دانم. ولی امیدوارم زودتر تمام شود. دلم برای آسمان تنگ می شود و بیشتر از آن برای خدایی که آن بالا نشسته است. حتی حالا که گناه کرده ام.
خدای من! تنهایم مگذار.
ناراحتم از ناراحت بودنت.
ببخش. به همه بزرگی ات ببخش.
می دانم که مهربانی. خودت گفتی.
پس ببخش ... .

1 نظر:

Anonymous Anonymous گفته...

سلام. خيلي محزون بود. دلمان گرفت. ما البته از ديشب تا حالا حالمان گرفته است. اما شما ديگر پاك ما را از پاي درآوردي
توصيه ميكنم منتظر نشو چهل روز تمام شود. همين حالا در بزن. آسمان پر از پرنده است. آدميزاده را ساخته اند كه گناه كند و بعدا كه براي خدا خودش را لوس ميكند خدا خوشش بيايد

2/7/06 07:54  

Post a Comment

<< صفحه اصلی