Friday, January 11, 2008

بین خدا و خاک

هوالمحبوب
گفته بودم چقدر کتاب "عادت می کنیم" نوشته خانم پیرزاد رو دوست دارم؟ حالا گفتم. سایر کتابهای ایشون رو هم دوست دارم ولی از همه بیشتر این یکی رو می پسندم. نمیدونم چند تا جایزه برده و آیا جوایزش بیشتر از کتاب "چراغها را من خاموش می کنم" شده یا نه. اما من آدمهاش رو دوست دارم و شخصیتهاشون رو و موقعیتها رو.
داشتم تو کتابخونم دنبال کتاب "گنجشک و جبرئیل" مرحوم حسن حسینی می گشتم چشمم خورد به "گلها همه آفتابگردانند" و "آینه های ناگهان" استاد امین پور. دلم گرفت.
.........................................
بین خدا و خاک

روزی که در مصاف دل ما
دندان گرگ فتنه
به بن بست می رسید
مردی رها
در حلقه محاصره ای تلخ
بین خدا و خاک
مخیّر بود
***
امروز در مصاف دل ما
دندان عقل گرگ
شکسته است
و مردی رها در عرش
با چشمهای روشن
میدان اختیار تازه ما را
زیر نگاه شرقی خود دارد...

سید حسن حسینی

..........................................

قید بلاگرولینگ رو زدم، خلاص!

2 نظر:

Anonymous Anonymous گفته...

دخملم امیدوارم از یخ زدگی بیرون آیید .

کجای پستم نشان از اوضاع روبراه داشت؟
اینجا فاجعه است بانو !

12/1/08 13:25  
Anonymous Anonymous گفته...

یوتا ست نویسنده آن کامنت

12/1/08 13:26  

Post a Comment

<< صفحه اصلی