*

این دیگه چه وضعیه؟ چرا این وبلاگ اینجوری شده؟

تولد...تولد...

امروز 28 ساله شدم!
یعنی در واقع امروز 28 ساله میشوم. درست ساعت 19:15 بیست و هشتمین سال زندگیم به پایان میرسد.
با این حساب من 10220 روز زندگی کرده ام.
زندگی کرده ام؟
هیچوقت از آن آدمها نبوده ام که در روز تولدشان به جای خوشحال بودن غصه پیر شدنشان را می خورند. معتقدم روز تولد باید باشکوه و شاد باشد. سن و سال مهم نیست.
یک روزهایی می شود که از اینکه سنم روز به روز بالاتر میرود ناراحتم. ولی در روز تولدم نه، اصلاً!!!

خلاصه اینکه این روز آنقدر مهم هست که بخاطرش مزاحم یک دوست بشوم و از کامپیوترش استفاده کنم (کامپیوتر خودم خراب است :( ) تا به خودم تبریک بگویم:

عزیزم؛ تولدت مبارک!
......................................
پ ن: این بلاگر من رو به زور به محیط جدید آورده! من محیط قبلی رو می خوام. به نظرم اینجا همه چیز بهم ریخته!

*

هوالمحبوب
به طرز عجيبي از اينترنت دور افتادم! به نوعي همه راههاي دسترسي ام به اينترنت بسته شده است. من هم هزار هزار حرف براي گفتن دارم كه انبار شده در گلويم!
به محض حل شدن اين مسايل بر مي گردم.