Sunday, May 11, 2008

طوفان؟

آرامش قبل از طوفان را مي گذرانيم.
به نظرم طوفان بدي هم باشد. از آن طوفانهايي كه دير و زود دارد ولي سوخت و سوز ندارد!
حداقل خوشحالم كه من سوژه اين طوفان نيستم!

Saturday, May 10, 2008

مورچگان!

هوالمحبوب
سلام، بعد اين همه مدت! راستش حوصله نوشتن نداشتم و خوب حرف خاصي هم براي نوشتن نبود. تنبلي همچنان ادامه دارد. و البته از قسمت خوشايندش گذشته است. يعني كم كم به مرحله غر زدن رسيده! هوا اين روزها خوب است، حال من هم. كارم زياد شده، خيلي زياد. ولي ناراحتم نكرده. تقريباً مي توانم بگويم فقط پنجشنبه ها و جمعه هايم مال خودم است كه آن هم طبيعتاً پر مي شود!
نمايشگاه هم هنوز نرفته ام. شايد امروز بروم. در واقع اگر امروز نروم ديگر وقتي نمي ماند. فردا روز آخر است.
هوا ابريست، نم باراني هم زد ولي دوام نياورد. كاش آسمان ببارد. كاش من الان شمال بودم!
ديروز بي حوصله بودم، فيلم فرياد مورچگان محسن مخملباف را ديدم. خيلي نچسبيد. تو مود فيلم فلسفي نبودم!