Saturday, April 12, 2008

آي ... زندگي...

هوالمحبوب
آه زندگي....
زندگي در آرامش مي گذرد! خوب البته اين خيلي خوب است! اين روزها رئيسم دائم اينجاست. آخه قبلاً صبحها نبود و طرفهاي ساعت 2 به بعد ميديديمشان. حالا مرخصي گرفته و از صبح اينجاست. بد نيست البته، ولي خوب هر رئيسي، حتي رئيس خوب نبودنش بهتر از بودنش است!
هنوز در سال جديد هيچ كار قابل توجهي انجام نداده ام. ولي به خودم غر هم نمي زنم كه آي تنبل چرا هيچ كاري نمي كني. نمي دانم چرا. ناراضي نيستم. بر عكس كلي از خودم احساس رضايت مي كنم! احتمالاً اين آرامش قبل از توفان است. چند روز ديگر برمي گردم با يك سبد غرولند از دست خودم!
از بيزينس هم هيچ خبري نيست. اينجانب هيچوقت بچه كف بازار نخواهم شد! چه كار سختيست اين تجارت!

Monday, April 07, 2008

*

هوالمحبوب
مامان ديروز نمازش را ايستاده خواند. فوق العاده نيست؟

Sunday, April 06, 2008

سال نو مبارك!

هوالمحبوب
سلام!
سلام بعد از اين همه وقت! تو ايام عيد تلافي همه شلوغيهاي قبل از عيد را درآوردم، حتي وبلاگ هم ننوشتم!
دم عيدي خيلي اتفاقات پشت سر هم افتاد. سفر شيراز كه خيلي خوش گذشت، خرابي ماشين و برگشت با يك روز تاخير كه خيلي خوب نبود و تحويل گرفتن ماشين كه البته خوب بود!
سال 86 هم با همه سختي ها و خوبي هاش گذشت و رفت. چشم انتظار روزهاي بهتر هستم، براي همه.